دانش‌آموزان و مسجد
تجربه‌ی «آقای ابوالفضل گران» از فعالین حلقه‌ی میانی در شهر پل سفید به شرح زیر است:
دو نفر از دانش‌آموزان جذب مسجد شده بودند. از آنها پرسیدم: «بچه‌ها درستان چطور است؟» گفتند ضعیف است. گفتم: «من برایتان کلاس برگزار می‌کنم؛ اما کلاس که با دو نفر نمی‌شود! هم‌کلاسی‌هایتان را هم بیاورید.» روز بعد با شش نفر برگشتند. به‌این ترتیب برای ترغیب بیشتر آنها به حضور در مسجد، گفتم: «ما علاوه بر کلاس آموزشی، بازی می‌کنیم، مسابقه می‌گذاریم و اردو می‌بریم. درست است که تعدادتان کم است؛ ولی فعالیت‌های زیادی انجام خواهیم داد».
برایشان به‌عنوان جایزه، بن خرید از بوفه مدرسه چاپ کردم. مبلغ بن، هزار تومان بود. با هزار تومان می‌توانستند کیک یا بیسکویت بگیرند. به بعضی‌ها که خیلی خوب بودند، دو یا سه یا درنهایت پنج بن هزارتومانی؛ یعنی پنج هزار تومان بن می‌دادم. با بوفه مدرسه هماهنگ کردیم. بعد می‌رفتیم بن‌ها را تحویل می‌گرفتیم و پولش را می‌پرداختیم. وقتی این بچه‌ها در زنگ تفریح با آن بن‌ها خرید می‌کنند، بچه‌های دیگر نیز ماجرای بن‌ها را می‌پرسند. همین ماجرا موجب جذب دانش‌آموزان دیگر نیز گردید تا تعدادشان نزدیک به ۲۵ نفر رسید.
