همراه کردن اهالی روستا
2- اقناع‌سازی

همراه کردن اهالی روستا

آقای غلامی برای اقناع‌سازی مردم روستای خود در پذیرش یک طرح، از تکنیک «مدیریت حواس و احساسات» و «افراد سرشناس و پیشرو در امر اقناع» استفاده کرده و این‌گونه بیان می‌کنند:

جهادکشاورزی طرحی داشت به نام یکپارچه‌سازی اراضی که اگر ما طبق آن طرح، کشاورزیمان را در یک نقطه انجام می دادیم یا در اصطلاح کشاورزی آن، یکجا کشتی می‌کردیم، آن‌ها حاضر بودند لوله‌های انتقال آب را به‌صورت رایگان در اختیار ما قرار دهند. برای همین باید اهالی با انجام این کار موافقت می‌کردند، تا آن‌ها هم بتوانند سازمان خودشان را برای تامین لوله‌ها، متقاعد کنند.

ما برای اینکه بتوانیم کشاورزان را متقاعد به انجام این کار کنیم، کار سختی پیشرو داشتیم. باید روی افکار سنتی آنها کار می‌کردیم. در ابتدا از طرف اهالی نامه‌ای با این مضمون نوشتیم که همگی موافق یکجا کشتی هستند و حاضرند به عنوان نیروی انسانی در طرح مشارکت کنند. اما از آنجایی که تصورات دوران اصلاحات ارضی در ذهن آن‌ها باقی مانده بود، با این نامه مخالفت کردند. گفتند شما جوانان تازه به دوران رسیده می‌خواهید، کشاورزی را از ما بگیرید و ملک ما را مصادره کنید.

بعضی دوستان گفتند برویم برای کشاورزان کلاس بگذاریم؛ در ابتدای کار، من هم خیلی آگاه نبودم. چندباری کارشناسان جهادکشاورزی را آوردیم، دیدم با پاورپوینت دارند، مطالب را توضیح می‌دهند و این روش برای کشاورزان اصلا کارایی نداشت. به این نتیجه رسیدم که کلاس در روستا، آن‌هم با ادبیات شهری جواب نمی‌دهد. باید با ادبیات خودشان، در میان خودشان زندگی کنی، کم‌کم در کنارشان بنشینی، اگر قبولت کردند، به عنوان یک رهبر اجتماعی پشتت قرار می‌گیرند؛ ا گر قبولت نکنند، به زمینت می‌زنند.

وقتی دیدیم نمی‌توانیم تمام کشاورزان را راضی به انجام این کار کنیم؛ سراغ کسانی رفتیم که می‌دانستیم انعطاف بیشتری دارند. با ترفندهای مختلف توانستیم در مرحله اول ۹ نفر از آنها را متقاعد کنیم. به‌عنوان مثال از ظرفیت فرزندان برای راضی‌کردن پدران استفاده کردیم. گاهی برای شب‌نشینی به خانه افراد می‌رفتیم، برایشان فلوت میزدیم، نوای محلی می‌خواندیم، آنها را می‌خنداندیم تا رضایتشان را جلب کنیم. برای یک نفر دیگر، صبح تا شب گله‌اش را به چرا بردیم تا راضی‌اش کنیم. به‌طور کلی در ادامه این روند و برای انجام سایر فعالیت‌ها هم همین روش را در پیش گرفتیم.

برای پدر و مادر یکی فاتحه می‌خواندیم، متوجه می‌شدیم فردی از همسرش حرف‌شنوی دارد، او را واسطه می‌کردیم؛ یکی را در رودربایستی قرار می‌دادیم. بررسی می‌کردیم و متوجه می‌شدیم که یک نفر از فلان افراد تاثیرپذیری دارد، آن‌ها را همراه خودمان می‌بردیم. خلاصه موارد این شکلی زیاد داشتیم، چون دو نفر را نمی‌شود با یک روش راضی کرد.

این تجربه متعلق به طرح «ساماندهی کشاورزی» با 4 تجربه ثبت‌شده می‌باشد.
مشاهده طرح
مجری طرح:
تصویر آواتار حسن غلامی
آقای حسن غلامی
29 تجربه
شاید این تجربه‌ها هم به کارتان بیاید:
هر دانش‌آموز ، یک نهال هر دانش‌آموز ، یک نهال 2- اقناع‌سازی
زمانی در معابر روستا نهال می‌کاشتیم. اما دانش‌آموزان نهال‌ها را می‌شکستند و یا اگر توسط دام‌ها خورده می‌شدند، بچه‌ه...
پلیس‌بان محله پلیس‌بان محله 4- عملیات
از همان اوایل سکونت در منطقه سعیدی متوجه اوضاع نامساعد خانواده‌ها و مشکلات آب و برقی که در این منطقه وجود داشت شدم....
میز خدمت به مردم میز خدمت به مردم 4- عملیات
یک میز خدمت راه اندازی کردیم و با گفت و گوهایی که انجام شد در یک محله یا آرایشگر داوطلبانه پذیرفت که ده تا بچه یتیم...
استعدادیابی استعدادیابی 1- شناسایی
ایام کرونا بود و از مراسم محرم مثل همیشه استقبال نمی‌شد، در این زمان ما پویش پیام عاشورا را راه‌اندازی کردیم. به ای...
یک‌جا کشتی یک‌جا کشتی 4- عملیات
سال  ۸۲، قنات روستا کمی به آب افتاده بود؛ اما این آب کفاف کشاورزی کل روستا را نمی‌داد. حفر چاه می‌توانست کار کشاورز...