باشگاه کشاورزان جوان
آقای غلامی از فعالین حلقهی میانی در توضیح فعالیتهای خود در شاخهی «عملیات» اینگونه بیان میکنند:
تصمیم گرفته بودیم، روی عمران، آبادانی، هویت و فرهنگ روستا کار کنیم تا شرایط را برای بازگشت و مهاجرت معکوس به روستا مهیا کنیم، اما هر بار که برای پیگیری مسائل روستا به ادارات شهرستان مراجعه کردیم با این پرسش مواجه شدیم که "شما چه کاره هستید؟" و وقتی متوجه میشدند که صرفا از اهالی هستیم، جواب مشخصی نمیداند و جایگاهی برایمان قائل نبودند. پس باید یک سازه اجتماعی بهدور از حب و بغض و جهتگیریهای قومی و خویشاوندی، در روستا شکل میدادیم.
"باشگاه کشاورزان جوان" تنها سازمان مردمنهادی بود که میتوانست در همهی حوزههای بر زمین مانده که متولی نداشت، ورود کند و دارای ظرفیتی بود که بستر فعالیت را برای تمامی افرادی که دغدغه پیشرفت روستا را دارند، فراهم میآورد.
نفرات اصلی و ابتدایی باشگاه هفت نفر بودیم و در ادامه شروع به عضوگیری نمودیم. بسمالله گفتیم و متقاعدسازی افراد برای پیوستن به باشگاه را، از فامیل و دوستان نزدیک خود شروع کردیم. تک به تک، به خانه اهالی میرفتیم و مدتها برای مجاب کردن آنها وقت میگذاشتیم. بالاخره بعد از یکونیم سال توانستیم، ۱۲۰ نفر از کریمآبادیهای ساکن و غیرساکن روستا را در باشگاه جذب و برای آنها کارت عضویت صادر کنیم.
هر کدام از افراد پس از عضو شدن، با توجه به علاقه، توان و اعلام خودشان در کارگروههای باشگاه عضو شدند. بعد از عضوگیری، شروع به آموزش و توجیه افراد کردیم. در این راستا، اعضا را به روستاهایی که کارهای شاخصی انجام داده بودند میبردیم تا الگو و انگیزهای برای آنها باشد. هدف اصلی ما از این آموزشها و بازدیدها این بود که میخواستیم گفتمان خودمان را رواج بدهیم؛ اینکه باید در راستای رشد روستا، وفاق و همدلی اجتماعی داشته باشیم و با اتحاد و تلاش، باعث پیشرفت روستا شویم.
کارگروهها در سالهای نخست به رصد و پیمایش وضعیت روستا در حوزه های تخصصی خود مشغول شدند. هر کارگروه، مشکلات حوزه خودش را احصاء و راههای برونرفت از این مشکلات را نیز پیدا میکرد. مثلا در کارگروه اشتغال به این نتیجه رسیدند که باید نوع و روش کشت محصول متحول شود تا با افزایش بهرهوری و فروش، موجب اشتغال و نهایتا بهبود شرایط اقتصادی اهالی شوند.
ما محدودیتی برای پیوستن به کارگروهها نداشتیم، همین باعث شد، جوانان و نوجوانان فرصت و امکان صحبت بین اعضای کارگروهها را پیدا کنند و به این توان برسند که بعدها در جوامع بزرگتر نیز دغدغههایشان را به سادگی بیان کنند.
ما اولین روستا در منطقه بودیم که عضو باشگاه کشاورزان جوان شدیم؛ روستاهای اطراف پس از مشاهده توفیقات ما، به من مراجعه کردند تا به آنها راهی نشان دهیم تا بتوانند به روستایشان خدمت کنند؛ من نیز به آنها مدل باشگاه را پیشنهاد دادم که عموما هم موفق بودهاند.