گام متقابل
2- اقناع‌سازی

گام متقابل

آقای گران از فعالین حلقه‌ی میانی در جهت جلب اعتماد خانواده‌های دانش‌آموزان از تکنیک «مدیریت حواس و احساسات» و «ارائه خدمات» استفاده کرده و بیان می‌کنند:

ما برای جلب اعتماد خانواده‌های دانش‌آموزان برنامه‌های متفاوتی در نظر می‌گرفتیم، مثلا روز مادر از مادرهای دانش‌آموزان دعوت می‌کردیم و حدود  دویست دانش‌آموز و مادر آمدند. یادم می‌آید که یک مراسم خیلی خوب گرفته بودیم و در آن همه‌ی  صد نفر دانش‌آموز برای مادرانشان گل و هدیه خریده بودند. ما با مادران در جلسه نشسته بودیم و قرار بود بچه‌ها از بیرون با گل و هدیه بیایند، دست مادران را ببوسند و هدیه را بدهند.

مادرها بعد از برنامه تشکر می‌کردند که این اتفاق واقعا زیبا رقم زده شده بود. یا مثلا، در حلقه‌ها، درمورد احترام به والدین با بچه‌ها صحبت می‌کردیم. مادرها از خانه تماس می‌گرفتند و می‌گفتند که رفتار فرزندمان بسیار تغییر کرده و بهتر شده است. می‌گفتند وقتی از مسجد می‌آید، دست ما را می‌بوسد. چنین کارهایی موجب اعتمادزایی می‌شد؛ اما مهمترین مسئله‌ای که اعتمادزایی می‌کرد، کلاس‌های علمی آموزشی و درسی بود. این اعتمادسازی باعث می‌شد، خانواده‌های دانش‌آموزان نیز وارد فعالیت‌ها شوند. پس از مدتی شبکه‌ی مادران تشکیل شد که در کارهای مختلف ما را همراهی می‌کردند.

این تجربه متعلق به طرح «بچه‌های مسجد» با 10 تجربه ثبت‌شده می‌باشد.
مشاهده طرح
مجری طرح:
تصویر آواتار ابوالفضل گران
آقای ابوالفضل گران
36 تجربه
شاید این تجربه‌ها هم به کارتان بیاید:
دختران بصیرا دختران بصیرا 4- عملیات
با جمعی از دوستان دغدغه‌مند در یکی از شهرک‌های پر آسیب که بیشتر آنها مهاجر هستند شروع به فعالیت فرهنگی کردیم. بر حس...
کشف در شرایط چالش‌برانگیز کشف در شرایط چالش‌برانگیز 1- شناسایی
ما برای شناسایی و سنجیدن توانایی و صبر بچه‌ها در اردوها برنامه‌های متفاوتی داشتیم. یکی از برنامه‌های ما این بود که...
صید در مسابقه صید در مسابقه 1- شناسایی
به این نتیجه رسیده بودیم که اگر واقعا می‌خواهیم کار دانش‌آموزی کنیم باید سه بازه زمانی برایش در نظر بگیریم که این م...
گل‌های باغ بهشت گل‌های باغ بهشت 4- عملیات
این کانون پیوستی برای رشد افراد فعال در بیت‌الزهرا(س) محسوب می‌شود که یکی از وظایف آن برنامه‌ریزی برای بچه‌هایی است...
دانش‌آموزان و مسجد دانش‌آموزان و مسجد 2- اقناع‌سازی
دو نفر از دانش‌آموزان جذب مسجد شده بودند. از آنها پرسیدم: «بچه‌ها درستان چطور است؟» گفتند ضعیف است. گفتم: «من برایت...