وفاق و همدلی
آقای غلامی از فعالین حلقهی میانی برای اقناعسازی مردم از تکنیک «مدیریت حواس و احساسات» استفاده و بیان میکنند:
تا پیش از شروع به کار ما، دو دستگی در روستا وجود داشت و این اختلافها هیئت، جشن و عروسی و نزاعهای سیاسی را شامل میشد. اهالی همیشه جدای از هم و در دو صفبندی مختلف، رو به روی یکدیگر قرار داشتند. اما با فعالیتهای مختلفی که در این چند سال انجام شده است، از جمله انجام مراسمات مخلتف، دور هم نشستنها، فعال شدن مسجد در طول سال، این وفاق و همدلی در بین مردم شکل گرفته و الان همه یک سمت قرار دارند.
مثلا دو هیئت در روستا داشتیم که آنها را یکی کردیم یا ازدواجهایی بین اهالی سابقا رخ داده و موجب پایدار شدن اتحاد و رابطهشان شده است. در این میان، لطف مردم به من نیز خیلی بیشتر شده، بهطوری که مواردی داشتیم که به این نیت که من در مسافرت بودم، مراسم عقد یا ازدواج خود را تا زمان بازگشت من به تعویق انداختند.
من نیز سعی میکنم در تمام غمها و شادیهای اهالی حضور پیدا کنم و خودم را از آنها میدانم. تمام عمرم را همنشین آنها بودهام؛ لذا این موضوع نیز در افزایش اعتماد آنها نسبت به من و مشارکتشان در فعالیتها بیتاثیر نبوده است. همچنین همیشه در هر کاری خودم پیشقدم هستم. اگر قرار است جایی برویم، اولین نفر وارد میشوم و اگر قرار است رسم نادرستی را حذف کنیم، اولین نفر از خودم شروع میکنم.
الان شیوهها و نوع کشتوکار من هم برای مردم روستا به یک الگو تبدیل شده و وقتی محصولی را به شیوهای میکارم، مردم روستا میگویند حتما خوب بوده که فلانی این کار را انجام داده و همین شیوه را تکرار میکنند.
در سایر حوزهها نیز اینگونه است، اما از این نکته نباید غافل شد که پای کار آوردن مردم در دوسه سال اول دشوار است؛ لکن وقتی حسن نیت شخص را ببینند و به وی اعتماد پیدا کنند، به راحتی پای کار او میروند، به او کمک میدهند و از او الگو برداری میکنند.