رئیسجمهور کشور کریمآباد
آقای غلامی در روستای خود برای همراه کردن و اقناعسازی مردم از تکنیک «هویت بخشی به افراد» استفاده کرده و بیان میکنند:
ما به دنبال این بودیم تا برای روستا شعاری درست کنیم که به مردم بگوییم کوچک بودنمان مایه افتخار است، نه مایه شرم و خجالت؛ بههمین واسطه هم به شعار «روستای من، کشور کوچک من است؛ کوچک زیباست» رسیدیم. هدفمان از بخش اول شعار این بود که به اهالی بگوییم، روستا مانند یک کشور است و شما میتوانید در این کشور رئیسجمهور، وزیـر، نماینده و... باشید و برای آبادانی آن تلاش کنید.
گفتیم که اصطلاحا میخواهیم دور روستا را سیمخاردار بکشیم؛ یعنی قرار نیست کسی از بیرون بیاید و ما را یاری کند و باید نگاه به بیرون را از ذهن پاک نماییم. در همین راستا بعدها مقالهای هم نوشتم و بیان کردم: «ما به مشهد و تهران نیازی نداریم؛ حال که دستمان را نمیگیرند، لااقل پایمان را رها کنند.» که بـه یکی از مدیران برخورده بود و گفت: «تو کی هستی که به مشهد و تهران احتیاج نداری؟» گفتم: «من حسن غلامی، رئیسجمهور کشور کریمآباد هستم».
این ادبیات و واژهها به ما کمک بسیاری کرد؛ یعنی به مردم منطقه فهماند که باید به روستا تعلق خاطر داشته باشند و روستا اصالت آنها و یادگار پدرانشان است و روستایی بودن مایه ننگ نیست. همین هویتبخشی باعث شده است که اهالی روستا، جانانهتر، دغدغهمندانهتر، بدون خجالت و بدون حب و بغض برای روستای خود زحمت بکشند و تلاش کنند.
وقتی شعار میدهیم: «روستای من، کشور کوچک من است؛ کوچک زیباست» منظورمان این است که این کوچک میتواند در گفتمان خود، مانند یک کشور کوچک فعالیت داشته باشد. فرزندانش هم میتوانند حتی اگر ساکن روستا نباشند، در ساختن و آبادانی آن مشارکت کنند.