یک هدیه تا خدا
خانم جعفری از فعالین حلقهی میانی در حوزهی حجاب، برای اقناع افراد از تکنیک تایید و تشویق استفاده کرده و بیان میکنند:
محلاتی که ما در آن فعالیت میکنیم، یک حالت روستا مانند دارند و به اقتضای شرایط محیطی، خانمهای بزرگ و مادران خانواده، غالبا از حجاب و پوشش کاملی برخوردار هستند. خیلی کم پیش میآید که فرضا مادری با سن بیشتر از چهل سال، حجاب مناسبی نداشته باشد.
در مقابل، این آسیب بین دختران جوان و نوجوان وجود دارد که بعضا از پوشش مناسب برخوردار نیستند. آموزش و انتقال این مفاهیم هم کار آسانی نیست که بگوییم در یک جلسه و با یک صحبت ساده کار انجام میشود. بیان قدیمی و رایج هم جوابگو نیست؛ شاید در لحظه یک تأثیری بپذیرند و مثلا روسریشان را درست کنند یا موقتا چادری بپوشند، اما این موضوع استمرار ندارد و بعد از مدت کوتاهی به همان وضع سابق برمیگردند.
مربی هم وقت کافی ندارد و کلاسهای دیگری برگزار میکند، یا اینکه دائم در محل حضور ندارد تا بتواند آن تأثیری که مدنظر است، روی این افراد بگذارد. به همین علت من سعی کردهام به شیوههای غیرمستقیم، افراد را به این امر تشویق کنم. مثلا سر صحبتی باز کنم که «دیروز چقدر خوب شده بودی که چادر سرت بود»، «آفرین خیلی خوشحال شدم، این هم جایزه تو که با شرکت در این کلاسها به آموزشها عمل هم میکنی.» اینگونه یک حس خجالت، مسئولیت یا نشاطی در فرد به وجود میآید و حتی ممکن است واقعا منقلب شود و عملش را اصلاح کند، که نمونههای آن در این چند ماه اتفاق افتاده است.
این دوستیهایی هم که میگویم، باید در همهی ابعاد اتفاق بیفتد؛ مثلاً نمونهای داشتهایم که از من درخواست قرضی کردهاند، حالا یکبار ۱۰۰ هزار تومان، یکبار ۲۰۰ هزار تومان و مبالغ در این حد. من هم به آنها دادهام و زمانی که میخواستند قرض را پس بدهند، مبالغ را به آنها بخشیدهام. همین باعث میشود وقتی من هم کاری با آنها دارم از جانودل حرفم را بخوانند. حالا اگر من بخواهم بداخلاقی کنم یا بدون اینکه صمیمتی ایجاد کرده باشم، درمورد موضوعی به آنها تذکر بدهم، معلوم است که نه تنها خودشان میروند بلکه چند نفر دیگر را هم با خود میبرند و دیگر سمت من نمیآیند