تجملات یا آبادانی
آقای غلامی برای اقناعسازی اهالی روستای خود از تکنیک «مزو» استفاده کرده و اینگونه بیان میکنند:
حل بسیاری از مشکلات اجتماعی منوط به حذف برخی هزینههای اضافهای بود که صرف تجملات میشد. فرهنگها و رسومی که ضرورتی برای انجامشان وجود نداشت و بعضی از میراث گذشتگان و بعضی محصول رسانه و فضای مجازی بود. نمونه آن، مراسمات عزای اهالی روستا بود که علاوه بر شب اول، در شبهای سوم، هفتم، چهلم و اولین سالگرد متوفی شام داده میشد و هزینهی زیادی به بازماندگان تحمیل و دردی مضاعفی به آنها وارد میکرد. ما در این قضیه ورود و تمام مراسمات اضافه را حذف کردیم.
مثلا اخیرا عموی بنده فوت شد و ما هزینهی مراسم را میان ده زوج جوان تقسیم و به هر زوج هشت میلیون تومان هدیه دادیم. معمولا به افراد میگفتیم که به جای هزینهکردن در رسومات بیهوده، این مبلغ را صرف فامیل و اطرافیان نیازمند خودتان کنید. برای مثال، فردی بود که فرزندش را از دست دادهبود؛ به او گفتم «تو میخواهی پول زیادی صرف مراسمهای سوم تا چهلم فرزندت کنی؛ درحالی که فرزند دیگرت هزینه تحصیل ندارد و همسایهات در تامین داروی فرزندش ناتوان میباشد!»، یعنی از آنها نمیخواستیم که پول را به غریبه بدهند و مطمئن بودیم که ترغیب آنها برای کمک به اطرافیان خودشان راحتتر است.
خب عدهای پذیرفتند و برای مثال به ساخت زمین چمن مصنوعی روستا یا تهیه جهیزیه برای زوجین نیازمند کمک کردند، عدهای هم زیربار نرفتند. اما در کل میشود گفت حدود ۸۰درصد ساختارها تغییر کردهاست. در سال اول چند نفری با ما همراه شدند و مابقی تماشاگر بودند. از سال دوم و سوم، افراد تماشا گر هم به جمع ما اضافه شدند. در سالهای بعد حتی افرادی هم که مقابله میکردند و مخالف بودند اصلاح و ترغیب شدند.