معامله با خدا
آقای گران از فعالین حلقهی میانی در توضیح فعالیتهای خود در شاخهی «تیمسازی» اینگونه بیان میکنند:
ما پس از شناسایی در اصناف از تخصص افرادی که مایل به همکاری در جهت کمک به نیازمندان بودند، بهره گرفتیم، مثلا الان چند نفر پزشک در مجموعه داریم که به مناطق محروم میروند و ویزیت رایگان انجام میدهند. تعمیرکار، بنا، لولهکش، برقکار، بازاریها، قصاب، سوپرمارکت و ... همه به نوعی با ما همکاری دارند.
برای مثال سبدهای کالا را از سوپرمارکتهای همکار با مجموعه تهیه مینماییم و آنها به جای اینکه روی یک محصول مثلا ۲۵ درصد سود بگیرند، از ما ۱۰درصد یا حتی کمتر سود دریافت میکنند. یا در مجموعه خیلی به ندرت پیش میآید که برای توزیع بستهها یا دیگر اقلام ماشین کرایه کنیم، افرادی را داریم که میگویند من کمک مالی در توانم نیست، ولی ماشینم در اختیار شماست. تاکسی تلفنی آژانس میگوید، هر موقع شما زنگ بزنید، کارهای خیریه را رایگان انجام میدهم.
حتی برای بردن وسایل و لوازم خانگی برای نیازمندان یا برای برگزاری اردوها کرایه ماشین نمیدهیم، چون چند وانت و ماشین داریم که از ما پول نمیگیرند. جالب اینجاست که برخی از این افراد اصلا موافق نظام نیستند و قبول ندارند، نه مسجد میآیند و نه نماز میخوانند، ولی در بحث خیریه به خاطر رفاقتی که میان ما شکل گرفته است، همکاری میکنند.
البته ما کارها را همیشه به یک نفر نمیسپریم و سعی میکنیم دنبال آدمهای جدید برویم. اگر همیشه به یک نفر بگویم، خسته میشود و نمیآید. برای مثال بهجای اینکه همیشه از یک برقکار استفاده کنیم، سعی میکنیم تعداد نفرات را بالاتر ببریم تا افراد بیشتری در تیم باشند و هر چند وقت یک بار از ایشان کمک بگیریم. به خاطر همین، همیشه کارهای خیریه و جهادی برایشان تازگی دارد، بهطوری که خودشان پیگیر میشوند که چرا خیلی وقت است کاری به آنها نسپردهایم.
تعدادی افراد هم بهعنوان امدادیار افتخاری آقا و خانم با ما همکاری میکردند. امدادیار افتخاری، وقت قابل توجهی را برای کارهای اجرایی مختلف خیریه میگذارد. برای مثال، بستهبندی سبد کالا هماهنگ کردن خودرو و بار زدن بستهها در آن، مرتب و انبار کردن و لیست گرفتن از اقلام و حتی کارهای دفتری و اداری را هم انجام میدادند. این کارها نیاز به سرمایه و نیروی انسانی داشت که حضور و فعالیت این افراد، این هزینه را از دوش خیریه برداشت.