یک‌سو سازی
3- تیم‌سازی

یک‌سو سازی

آقای گران از فعالین حلقه‌ی میانی در توضیح فعالیت‌های خود در شاخه‌ی «تیم‌سازی» این‌گونه بیان می‌کنند:

در خیریه، آمایش و تقسیم‌بندی محلات را انجام داده بودیم تا فرد یا گروه یا مؤسسه خیریه‌ای که می‌خواهد اینجا کار کند، تمرکز لازم را داشته باشد و تصمیم گرفته بودیم که کار اختصاصی انجام بدهیم. با توجه‌ به اعتمادزایی به وجود آمده و اینکه مردم نسبت به ما شناخت داشتند، شبکه‌ای از نیروی انسانی تشکیل دادیم. اول کارها به‌صورت شفاهی در ذهنمان بود و انجامشان می‌دادیم، مثلا این ماه برویم در منطقه‌ای سبد کالا بدهیم. برنامه مرتب و منظمی نداشتیم که روی نقشه کار تعریف کنیم. همین‌طور که پیش رفتیم، افراد بیشتری دخیل شدند.

مردم ما پای‌کار بودند؛ ولی کسی نبود که اینها را به هم وصل کند و برایشان هدف و برنامه بچیند. مثلا، شاید بعضی از مردم در نیمه شعبان شربت درست و یک جایی پخش می‌کردند؛ اما تعدادشان خیلی کم بود. اینکه بخواهیم این‌جور کارها را گسترده کنیم، نیاز به یک برنامه‌ریزی دقیق داشت. باید یک اتاق عملیات یا اتاق وضعیت شکل می‌گرفت که مثل یک نخ تسبیح، همه را کنار هم بگذارد و به هم وصل نماید. ما نقش این نخ تسبیح را برعهده گرفتیم. یکی‌یکی افراد را به هم وصل می‌کنیم و ظرفیت‌ها را پای ‌کار می‌آوریم.

بعد از تشکیل گروه جهادی در سال ۹۹ تصمیم گرفتیم این نیروی انسانی را سازماندهی کنیم و برای هر محله یک جدول به‌عنوان شبکه نیروی انسانی آن محل تشکیل گردد و ما با افراد آن جدول کار کنیم. برای هر محله یک مسئول محله گذاشتیم. اسم دفترمان را عوض کردیم و «اتاق وضعیت» نام نهادیم.

در رأس این چارت، مسئول محله بود که مدیریت کار را برعهده داشت. مسئول محله کسی بود که با اهداف و برنامه‌های ما کاملا توافق داشت؛ یعنی ما را می‌شناخت، همراه بود و حرف‌شنوی داشت که عموما از بچه‌های خودمان بودند. به‌علاوه، خودشان هم دغدغه داشتند و وقت قابل‌توجهی را برای این موضوع و مسئله می‌گذاشتند. برای خودشان رسالتی را تعیین کرده بودند که من باید حداقل هفته‌ای چند ساعت برای این محله، با محوریت محله مسجد جامع، کار و فعالیت کنم.

زیر نظر مسئول محله، دو نفر راهبر انتخاب و چند گروه تعریف کردیم. هماهنگی نفرات و کارهای اجرایی محله با مسئول محله بود. راهبرها افرادی بودند که به‌عنوان جانشین مسئول محله؛ یعنی نفرات دوم و سوم این محله محسوب می‌شدند. اکثر مسئولان محلات، جوان و نوجوان بودند و اگر یک جایی مسئول نمی‌توانست کاری را انجام بدهد، راهبرها ورود پیدا می‌کردند و از ظرفیت اینها استفاده می‌کردیم؛ چون راهبرها سن، تجربه و شناخت بیشتری داشتند. بعدها یک راهبر سوم هم انتخاب کردیم که از خانم‌های محل بود و نقش رابط خواهران محله را ایفا می‌کرد. زیر نظر مسئول محله و راهبرها، چند گروه تشکیل می‌گردید و بعد عملیات را اجرا می‌کردند.

یک گروه، معتمدین محل بودند. کسانی که مردم بیشترین مراجعه را به آنها داشتند. مثلا یک شیخ، پیرمرد، مداح، رئیس قبیله یا فامیل‌های بزرگ محلی. معتمدین نقش ریش‌سفید را در محله داشتند. مسئولین محلات از معتمدین مشورت می‌گرفتند و کارها را با ایشان هماهنگ می‌کردند. گاهی در مسائل مالی نیز کمک می‌کردند. در حمایت و دفاع از ما هم خیلی فعال بودند. اگر کسی مشکلی برای ما به وجود می‌آورد، اینها می‌گفتند: «ما این افراد را می‌شناسیم و هر کاری می‌کنند، با هماهنگی ماست.»

این تجربه متعلق به طرح «خیریه محلات» با 8 تجربه ثبت‌شده می‌باشد.
مشاهده طرح
مجری طرح:
تصویر آواتار ابوالفضل گران
آقای ابوالفضل گران
37 تجربه
شاید این تجربه‌ها هم به کارتان بیاید:
دویدن پای شناخت دویدن پای شناخت 1- شناسایی
اواخر سال ۹۸ مجمع خیرین را تشکیل دادیم. اول شروع به گفتمان‌سازی کردیم و برای شناسایی افرادی که ما را همراهی کنند جل...
شناخت واسطین خیر شناخت واسطین خیر 1- شناسایی
از آغاز آمایش در سال ۹۴ در روستاها نیز فعالیت داشتیم؛ ولی نامنظم و نامرتب بود. برای مثال، در یک ماه مبارک رمضان، حد...
بیا سر خط! بیا سر خط! 4- عملیات
به موازات اجرای طرح خانه‌های دین و زندگی درخواست‌های زیادی برای تهیه جهیزیه، کمک به هزینه درمان و معیشت نیازمندان د...
کمک در سایه‌ی فقدان کمک در سایه‌ی فقدان 4- عملیات
ما برای مرکز نیکوکاری با توجه به شرایط و اتفاقات مختلف برنامه‌های متفاوتی با حضور مردم طراحی می‌کردیم. برای مثال در...
ایجاد حس همدلی ایجاد حس همدلی 2- اقناع‌سازی
در طرح مجمع خیرین برای اینکه این ساختار مردمی در کار ما ایجاد شود و افراد احساس همدلی کنند، همه مشکلات و دلایل لزوم...