یک‌جا کشتی
4- عملیات

یک‌جا کشتی

تجربه‌ی «آقای حسن غلامی» از فعالین حلقه‌ی میانی در شهر مشهد به شرح زیر است:

سال  ۸۲، قنات روستا کمی به آب افتاده بود؛ اما این آب کفاف کشاورزی کل روستا را نمی‌داد. حفر چاه می‌توانست کار کشاورزی را رونق بیشتری ببخشد. به هر سختی که بود، مجوز حفر موقت و سپس دائمی چاه برایمان صادر شد.

باید مشکل کشاورزی در روستا را حل می‌کردیم تا با رونق گرفتن آن، اهالیِ رفته، به روستا برگردند. بر حسب تجربه و بررسی متوجه شدیم که استفاده از چاه و انتقال آب از قنات تا مقصد، حدود ۵۰درصد موجب هدر رفت آب می‌شود و همچنین هزینه‌بردار است. . پس لزوم لوله‌کشی و انتقال موثر این آب از مظهر قنات تا مقصد زمین‌های کشاورزی و ذخیره‌سازی آن در استخر پیش آمد؛ تا هم کشاورزان بیشتری درگیر کار شوند و هم بهره‌وری افزایش یابد.

زمین‌های کشاورزی در چهار گوشه‌ی روستا توزیع شده‌بود و انتقال آب به این صورت هزینه‌ی بالایی داشت.  اما جهادکشاورزی طرحی داشت به نام یک‌پارچه‌سازی اراضی که اگر ما طبق آن طرح، کشاورزی‌مان را در یک نقطه انجام می‌دادیم یا در اصطلاح کشاورزی آن، یکجا کشتی می‌کردیم، آن‌ها حاضر بودند لوله‌های انتقال آب را به‌صورت رایگان در اختیار ما قرار دهند. 

برای همین باید اهالی با انجام این کار موافقت می‌کردند. اما برای اینکه بتوانیم کشاورزان را متقاعد به انجام این کار کنیم، کار سختی پیش‌رو داشتیم. باید روی افکار سنتی آنها کار می‌کردیم تا نتیجه بگیریم. حدودا یک‌سال تا یک سال‌ونیم برای این کار زمان گذاشتیم.

در ابتدا از طرف اهالی نامه‌ای با این مضمون نوشتیم که همگی موافق یکجا کشتی هستند و حاضرند به عنوان نیروی انسانی در طرح مشارکت کنند. اما از آنجایی که تصورات دوران اصالحات ارضی در ذهن آنها باقی مانده بود، با این نامه مخالفت کردند.

وقتی دیدیم نمی‌توانیم تمام کشاورزان را راضی به انجام این کار کنیم؛ سراغ کسانی رفتیم که می‌دانستیم انعطاف بیشتری دارند و با ترفندهای مختلف سعی کردیم تعدادی را با خود همراه کنیم. به‌عنوان مثال از ظرفیت فرزندان برای راضی‌کردن پدران استفاده کردیم. یا گاهی برای شب‌نشینی به خانه افراد می‌رفتیم، برایشان فلوت می‌زدیم، نوای محلی می‌خواندیم، آن‌ها را می‌خنداندیم تا رضایت‌شان را جلب کنیم. برای یک نفر دیگر، صبح تا شب گله‌هاش را به چرا بردیم تا راضیش کنیم. 

در مرحله اول توانستیم، نه نفر از آنها را متقاعد کنیم. سپس به جهادکشاورزی اعلام کردیم که این افراد حاضر به یکجا کشتی هستند. به این ترتیب توانستیم ۹ کیلومتر لوله رایگان بگیریم، نیروی انسانی و کارگری را هم خودمان تأمین کرده و آب را بدون پرتی به زمین‌ها رساندیم.

در سال اول سطح زیر کشت روستا، سی هکتار بود که ما توانستیم ده هکتار را یکجا کشتی کنیم. در پایان سال، میزان محصول برداشت‌شده توسط کشاورزانی که به طرح پیوسته بودند، تقریباً دو برابر و از میزان زحمتی که باید می‌کشیدند نیز کاسته شده بود. لذا وقتی کشاورزان دیگر این موضوع را مشاهده کردند، اعتماد آن‌ها به ما جلب شد و همه آنها به طرح پیوستند، به‌طوری که در سال دوم، تمام کشاورزان روستا، یکجا کشتی انجام می‌دادند و کشت خارج از این طرح نداشتیم.

این تجربه متعلق به طرح «ساماندهی کشاورزی» با 4 تجربه ثبت‌شده می‌باشد.
مشاهده طرح
مجری طرح:
تصویر آواتار حسن غلامی
آقای حسن غلامی
29 تجربه
شاید این تجربه‌ها هم به کارتان بیاید:
اعتمادسازی اعتمادسازی 2- اقناع‌سازی
در محله‌ی ما مشکلات آب و برق وجود داشت و برای حل آن از طریق ادارات باید مردم را با خود همراه می‌کردم. برای همراهی آ...
پیاده مثل مردم پیاده مثل مردم 2- اقناع‌سازی
ما برای حل مشکلات محله سعی می‌کردیم نهادهای مربوطه را نیز درگیر کنیم تا آنها نیز پای کار بیاییند و قدمی جهت رفاه حا...
تجملات یا آبادانی تجملات یا آبادانی 2- اقناع‌سازی
حل بسیاری از مشکلات اجتماعی منوط به حذف برخی هزینه‌های اضافه‌ای بود که صرف تجملات می‌شد. فرهنگ‌ها و رسومی که ضرورتی...
هم‌محله‌ای هم‌محله‌ای 2- اقناع‌سازی
در کرمان به این خاطر که زمین و ملک ارزانتر است، مهاجر زیاد دارد و به تبع خرده فرهنگ‌های آن نیز بیشتر است. ما زمانی...
همراه کردن اهالی روستا همراه کردن اهالی روستا 2- اقناع‌سازی
جهادکشاورزی طرحی داشت به نام یکپارچه‌سازی اراضی که اگر ما طبق آن طرح، کشاورزیمان را در یک نقطه انجام می دادیم یا در...