خانههای دین و زندگی
خانم صفرزایی از فعالین حلقهی میانی در توضیح فعالیتهای خود، در راستای ایجاد و گسترش خانههای دین و زندگی اینگونه بیان میکنند:
سال ۹۶ بود که احساس کردم در کارم خلاء وجود دارد. من یک فعال فرهنگی و اجتماعی بودم که از جلسههای قرآن خانگی به موسسەی قرآنی و پیشدبستانی ارتقاء یافتم؛ اما به اساتید دیگر کمک نکردم. خانمهای زیادی که در محلههای مختلف، جلسههای خانگی قرآن داشتند و سالیان سال، هیچ تغییری در کارشان ایجاد نشده بود. احساس کردم که جلو رفتهام و جلسهگردانها عقب ماندهاند و باید در این جلسههای قرآنی تغییراتی ایجاد و ارتقا داده شوند.
برای شناسایی جلسات قرآنی در شهر و جلسهگردانها ابتدا از کسانی که میشناختم و از قرآنآموزان خودم بودند، شروع کردم و جلسهای برگزار و از آنها خواستم علاوه بر خودشان اگر جلسهگردان دیگری هم میشناسند با خود بیاورند. سپس در همان جلسه برای آنها توضیح دادیم؛ هدف ما فقط تعامل با شماست و میخواهیم با هم رفیق شویم. وابسته به هیچ ارگان و ادارهای هم نیستیم و اصلا هم نمیخواهیم زیرمجموعە جایی شویم، در خانه خودتان و با مدیریت خودتان، کار را دنبال کنید.
بنا شد خانمهای جلسهگردان، جلسات خودشان را طبق روال گذشته برگزار کنند و ما هم دخالتی در برنامه آنها نداشته باشیم؛ یعنی در اینکه جلسهای ثابت است یا چرخشی، صندوق خیریه دارد یا ندارد، پذیرایی میدهد یا نمیدهد، دخالت نمیکنیم. کار خودشان را جلو ببرند و در کنار آن با ما نیز ارتباط بگیرند و ما متناسب با نیازی که دارند، در موضوعات مختلف برای ایشان استاد و مشاور اعزام کنیم.
طرح که عملیاتی شد، بیشتر تماسها و تعاملها از سمت سیزده جلسهگردان بود که جلسههای اکثرشان هم در محلههای حاشیه شهر برگزار میشد. بیشتر آنهایی که در مرکز شهر بودند، دلشان میخواست جلسه قرآن بهصورت یک دورهمی برگزار و جمع شود. آنهایی که در حاشیه شهر بودند، شاید به خاطر اینکه درد و دلهایشان بیشتر و غصههایشان متنوع بود، استقبالشان بیشتری هم نشان دادند. اسم جلسهگردانها را هم «رابط» گذاشتیم. جلسههای قرآن این سیزده خانه، بهصورت هفتگی، منظم برگزار میشد و ما هم دنبال جلسههای منظم میگشتیم، نه جلساتی که مقطعی در ماه رمضان یا ماه محرم برگزار میشوند.
در مرحله اول طرح، در مجموع، دوازده استاد از آموزش و پرورش، حوزه علمیه و دانشگاه برای همکاری با ما اعلام آمادگی کردند. با شروع دوره آموزشی هر استاد، جلسه اول را خودم همراه ایشان میرفتم. بعد از آن هم سعی میکردم هر چند وقت یکبار به آنها سرکشی کنم. دلیل رفتنم هم نظارت روی اساتید و مشاورین بود.
هر خانهی دین علاوه بر فعالیت معمول جلسهها یعنی قرائت قرآن و تدریس مباحث مختلف و مشاوره، فعالیتهایی دیگری نیز داشت، که افراد خودشان در جلسههایشان انجام میدادند و ما میخواستیم به آنها جهتدهی کنیم به همین منظور در فضای مجازی، گروهی ایجاد کردیم تا علاوه بر اطلاعرسانی، گزارش فعالیت جلسههای خانهی دین را هم دریافت کنیم و به اشتراک بگذاریم و به مسیری که باید هدایتشان کنیم.
هدف ما گسترش فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی بود. برای مثال، اگر کسی از دیگ حلیم و شلهزردش عکس میگذاشت، من التماس دعایی میگفتم و تشکر میکردم. اما اگر در روز درختکاری، کسی با چند نفر دیگر رفته بودند نهال بکارند، آن را برجسته و تقدیر و تشکر فراوان میکردم. اگر کسی اهالی محل را برای نظافت کوچه و خیابان جمع کرده بود، او را تشویق میکردم. همین تشویقها باعث میشد، افراد کمکم به سمت فعالیتهایی که هدف ما بود، متمایل شوند.
در حال حاضر ما ۱۵۷ خانه دین و زندگی در استان داریم که ۶۰ خانه آن در زاهدان، ۶۷ خانه در منطقه سیستان، ۲۶ خانه در دلگان، سه تا در خاش و یکی هم در ایرانشهر واقع است. خیلی از این خانهها همان جلسههای خانگی قرآن بودند که از قبل وجود داشتند و به ما وصل شدند. برخی از آنها از مربیان موسسه و یا شاگردان خودم هستند. بعضی افراد و به خصوص طلاب، وقتی ماجرای این طرح را شنیدند و متوجه شدند که خودشان میتوانند رابط خانه دین و زندگی باشند، جلسهها را در خانه و محلهی خودشان تشکیل دادند.