پخت غذای محله
آقای صادقی از فعالین حلقهی میانی در توضیح فعالیتهای خود در شاخهی «عملیات» اینگونه بیان میکنند:
در سالهای ابتدایی، به مناسبتهای مختلف، آش رشته و حلیم میپختیم و در مناطق محروم توزیع میکردیم؛ ولی در سال ۹۹ تصمیم گرفتیم که روند را تغییر و یک کار بزرگ انجام بدهیم. با ارتباطی که با بنیاد علوی داشتیم، از آنها اعتبار گرفتیم. از خیرین نیز مقداری پول جمعآوری نمودیم. با این مبالغی که تامین شد، ۳۰ هزار پرس غذای گرم آماه کردیم. با کمیته امداد و بهزیستی نیز هماهنگ و به کمک آنها غذاها را در محلههای حاشیه شهر و فقیرنشین، توزیع نمودیم.
خیلی از روستاها که امام جماعت فعالی داشتند، با ما تماس گرفتند و انتقاد کردند که چرا بین مردم روستا غذا توزیع نکردید؟ یکی از دلایلی که ما نتوانستیم بین روستاها غذا توضیح کنیم، پراکندگی و مسافت زیاد روستاها نسبت به شهر بود.
سال بعد روستاها را نیز غذا دادیم؛ به این صورت که با کمک ائمه جماعت روستاها، نسبت به جمعیت هر روستا، مقداری مواد غذایی خام موردنیاز را برای آنها فرستادیم و از آنها خواستیم که ظرف یکبار مصرف و وسایل دیگرش را خودشان تهیه نمایند. سپس غذا را بپزید و بین مردم توزیع کنند و تصاویر آن را برای ما بفرستند.
بسیاری از محلات فقیرنشین شهری، بافت عشایری دارند و زنان در کوچه دور همدیگر مینشینند. در محلههایی که کسی را نمیشناختیم، وقتی یک جمع از خانمها نشسه بودند، به آنها پیشنهاد میدادیم که به ایشان برنج، گوشت و سایر مخلفات را بدهیم تا غذا بپزند و در کوچه خود بین همسایهها تقسیم کنند.
آنها هم استقبال مینمودند. این خانمها اول اینکه نمیتوانستد خلف وعده کنند و ارزاق را در خانه خودشان نگه دارند؛ چون غروب همه با کاسه و دیگ برای دریافت غذا، جلوی درب خانه آنها صف میکشیدند. دوم اینکه به خانمها میگفتیم که با مشارکت یکدیگر کار را انجام دهید. همه مشارکت داشتند.
سال بعد به مناسبت عید قربان، خود خانمها در دفتر ما جمع شدند پرسیدند که امسال باز هم برای طبخ و توزیع غذا، برنج و گوشت نمیدهید؟ به اندازه که توانستیم کمک کردیم. انگیزهای ایجاد شد که مردم دور هم جمع بشوند. این ظرفیت یک آشپزخانه بدون استفاده در هر محله بود که ما از آن بهره گرفتیم.
همچنین وقتی این اتفاق میافتد و این روحیه همدلی و نزدیکی بین مردم شکل میگیرد، ناخودآگاه آن درگیریها و اختلافات هم کاسته میشود.