دویدن پای شناخت
آقای بازگیر از فعالین حلقهی میانی در راستای شناسایی افرادی که در کارهای خیر آنها را همراهی کند، از تکنیک «چهرهبهچهره»، «گلولهبرفی»، «حضور میدانی» استفاده کرده و اینگونه بیان میکنند:
اواخر سال ۹۸ مجمع خیرین را تشکیل دادیم. اول شروع به گفتمانسازی کردیم و برای شناسایی افرادی که ما را همراهی کنند جلسههای مختلف برگزار و طرح را توضیح میدادم. من در این دو سال بالای صد تا جلسه داشتم، از یک نفر تا چهل نفر، در هر جلسه من حدود دو ساعت طرح را شرح میدادم. بعد صدا را ضبط کردم و الان هم برای بعضی از جلسهها مطالب ضبط شده را میگذارم. همانها را فقط تکرار میکنم، چون مسئله را با ریز جزئیات مطرح میکنیم و در جمعهای زیادی که صحبت میکنیم یک نفر مطلب را میگیرد و به کار ورود میکند.
بعد خود آن یک نفر کمکم نیرو میآورد و رفتهرفته از طریق همان نیروها، جذب بیشتری انجام میدهیم. در ابتدای کار میرفتیم سراغ بچههای هیئتی و مذهبی، زیرا میدانستیم که اینها پای کار هستند، ولی محدودیت نمیگذاشتیم. از روستاها شروع کردیم چون جمعیت مشخصی دارند، همه فکوفامیل هستند و همه همدیگر را میشناسند، افراد سرشناس و سرآمدش معلوم است تا مثلا برای شناسایی و انتخاب آدمها به ما اطلاعات بدهند. در روستا کسی در خانهاش عطسه کند فردا کل روستا خبر دارند، همه چیز را؛ کارکردن خیلی راحتتر است.
بعد بهمرور زمان، ما در روستا سه_چهار نفر را پیدا میکردیم و توضیح میدادیم که ما طرحی برای کارهای خیر داریم و اگر پایهی کمک به محرومین هستید، برای این کار، فکوفامیل خودتان را جمع کنید و هر چقدر هم تعداد بیشتر باشد بهتر است. ما یک جلسه میگذاریم و با آنها صحبت میکنیم. هدف این نبود که تمام آن افراد پای کار بیایند، بلکه دلیلش این بود که تعداد بیشتری از کار ما خبردار باشند، اگر یک نفر در روستا کار کرد، بیخبر نباشند و بدانند که این دارد چهکار میکند؛ وقتی درب خانه مردم را میزند و میگوید به کمک بیایید، بدانند که به یک جایی وصل است و یک برنامه سازمانیافته وجود دارد.