خیریه فامیلی
آقای مستقیم از فعالین حلقهی میانی در توضیح فعالیتهای خود در شاخهی «عملیات» اینگونه بیان میکنند:
سال ۹۵ به این فکر افتادیم که نباید به نیازمندان ماهی بدهیم، باید به سراغ راهی برویم تا ماهیگیری یادشان بدهیم، پسرهای عمهام بازار خانگی داشتند، یعنی در خانهشان کار تولید و فروش محصولات انجام میدادند و مثلا هر کسی که صنایع دستی، عرقیجات، سبزیجات، ترشیجات و... درست میکرد، محصولش را به خانهی آنها میآورد و میفروخت.
به علاوه گروهی هم در یکی از پیام رسانها داشتند که اجناس را در آن معرفی میکردند و به فروش میرساندند. به ذهنمان رسید همین کار را برای نیازمندان اجرایی کنیم. برای مثال از میدان ترهبار به صورت عمده سیر میخریدیم و به خانوادههای نیازمندی که کاری بلد نبودند میدادیم و می گفتیم اینها را پوست بکنید، پاک کنید. بعد سرکه میخریدیم و ترشی میانداختیم.
میگذاشتیم مدتی بماند و سپس خودمان به بازار مراجعه میکردیم و آنها را میفروختیم. سود حاصله را برای خیریه برمیداشتیم و دستمزد خانوادهها را هم پرداخت میکردیم. یا مثلا نان تنوری که ما به آن نان ترکی نیز میگوییم را افراد قدیمی و روستایی میتوانستند درست کنند، اما پول خرید آرد را نداشتند.
ما یک گونی آرد برایشان میخریدیم و آنها هم نان را میپختند. بازار فروش هم که با خودمان بود. وقتی تعداد کارها و خانوادهها زیاد شد، پیک گرفتیم. به این صورت که محصولات را میبرد و به خانوادههای بالا شهری میفروخت یا تحویل میداد که هزینه پیک را هم جداگانه میدادیم.
یک مدل بازاریابی فروش هم داشتیم که اسمش را گذاشته بودیم درجه یک ها. خب ما خودمان بیست، سی نفر اعضای گروه جهادی بودیم که هر کدام کلی اقوام نزدیک مثل عمه، خاله، رفیق، دوست، هم دانشگاهی، همسایه داشت. پس هر نفر در همین شبکه افراد درجه یک شروع به تبلیغات کرده و بازار فروش پیدا میکرد.