جلسات قرآنی در خانه
خانم صفرزایی از فعالین حلقهی میانی دربارهی چگونگی شکلگیری و گسترش جلسههای خانگی قرآن، اینگونه بیان میکنند:
برای شروع جلسههای قرآنی، خانه را آب و جارو کردم و به سراغ همسایهها رفتم، تا آنها را به خانهی خودمان دعوت کنم. به سه، چهار همسایه که خانهشان به ما نزدیک بود، اطلاع دادم که میخواهم جلسههای جزءخوانی قرآن کریم برگزار نمایم و از آنها نیز خواستم تا به بقیه همسایهها و دوست و آشناهایشان خبر دهند.
مصادف با ولادت حضرت امیرالمومنین علیهالسلام، جلسه اول برگزار شد. تقریبا هشت یا نه نفر خانم بودیم و از قضا خانم سیدهای هم در جلسه حضور داشتند و اجازه گرفتند که مولودی بخوانند؛ موافقت کردم و گفتم: خیلی خوشحال میشویم این کار را انجام دهید و جلسهی خوب و مبارکی شد.
بعد از آن، به سرعتی که اصلا فکرش را هم نمیکردم، جمعیت مخاطبها زیاد شد و همه مشتاقانه و علاقهمند در جلسهها حاضر میشدند. از ابتدا نیز تاکید داشتم که بچههایتان را هم همراهتان بیاورید و به این فکر نکنید که سروصدا میکنند یا جایی را به هم میریزند.
جلسههای قرآن بهصورت هفتگی در روزهای چهارشنبه برگزار میشد، در ادامه علاوه بر روخوانی قرآن کریم، در مناسبتهای مذهبی مثل ایام شهادت و ولادت معصومین نیز دور هم جمع میشدیم و روضه یا مولودی خوانده میشد. همچنین قصهگویی قرآنی را نیز به جلسههای قرآن اضافه کرده بودیم که خودم آن را انجام میدادم.
برای نزدیک به پنج الی شش ماه جلسهها فقط در خانه من برگزار میشد؛ اما رفته رفته، حدود بیست نفر دیگر از خانمها هم مشتاق به برگزاری جلسهها در خانههای خود شدند و برای این کار اعلام آمادگی کردند؛ لذا جلسهها را چرخشی کردیم تا این برکت در خانه آنها نیز پخش شود.
این اشتیاق به حدی بود که وقتی اعلام میکردیم، جلسه بعد در خانه خانم فلانی میباشد، بقیه شاکی میشدند که خیلی وقت است خانه ما را اعلام نکردهاید. البته بعضی اوقات هم پیش میآمد که کسی را اعلام مینمودیم و در آن هفته آمادگی نداشت یا منزل نبود و نفرات دیگری داوطلب میشدند و جلسه را به خانه خودشان میبردند.
پذیرایی جلسهها ساده و معمولا چایی و کیک یزدی بود که هر کسی خودش هزینهی آن را تقبل میکرد، البته در آن زمان مبلغ زیادی نمیشد. بعد از مدتی، بعضیها گفتند: پذیرایی را حذف کنیم بهتر است؛ لکن من موافقت نکردم و گفتم: هرکس در توانش هست، پذیرایی کند و هرکس توان مالی ندارد، نیازی به پذیرایی نمیباشد و نباید روی این موضوع سختگیری و حساسیت داشته باشیم.
تقریبا همه مخاطبهای جلسهی قرآن، بومی منطقه و شیعه بودند، اما در مناسبتهایی چند خانم اهل سنت در جلسهها شرکت میکردند؛ یعنی آنقدر ارتباط همسایهها و تعامل بین آنها قوی شده بود که آنها هم میآمدند. حالا بخشی بهخاطر اهلبیت بود و بخشی هم بهخاطر این که میگفتند در عالم همسایگی حرمت بگذاریم و به این جلسهها برویم.
البته رفتار ما هم بیتاثیر نبود و سعی میکردیم خیلی احتیاط کنیم و هوای آنها را داشته باشیم. اتفاقا جزء کسانی هم بودند که خیلی در قرآن خواندن به ایشان کمک میکردم و در خواندن قرآن هم پیشرفت خوبی داشتند.